وضغیت وبلاگ ما؟

آمار مطالب

کل مطالب : 548
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 398
باردید دیروز : 47
بازدید هفته : 593
بازدید ماه : 4723
بازدید سال : 202938
بازدید کلی : 545842

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مثل باران باشیم و آدرس mobinir.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نویسنده : BARANE313
تاریخ : جمعه 27 مرداد 1396
نظرات

شهادت مبارک

تعداد بازدید از این مطلب: 3176
موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : BARANE313
تاریخ : دو شنبه 22 تير 1394
نظرات

نکته : این مطلب به هیچ‌وجه قصد تبلیغ ظاهر غربی مخصوصاً کراوات را ندارد بلکه تلنگریست به آنانی که بجای باطن افراد از روی ظاهر افراد قضاوت می کنند.

وقتی که ده نمکی اولین قسمت اخراجی ها رو ساخت خیلی ها دادشون در اومد که آقا مگه همچین رزمنده هایی تو جبهه و جنگ داشتیم؟ چرا دارین ایجوری برا مردم وانمود می کنین؟ اینا اشتباهه. درصورتی که واقعاًشهدای ما از کره مریخ نیومده بودند و از بین همین مردم رفتند و شهید شدند.

خیلی از شهدا اصلاً ظاهرشون به شهدا نمی خورد اما باطنشون به پاکی انسان های آزاده ای بود که پشت چهره ای متفاوت یا حتی پوششی غربی جا خوش کرده بود و خیلی ها شاید با حضور اون ها در جبهه ها مخالفت می کردند اما اومدند و رفتند و آسمانی شدند تا به همه ما بگن رنگ خدایی داشتن به چهره و پوشش نیست.

شاید الآن بعضی ها بگن دهه اگه اینجوری باشه یه خانمی با ظاهر و پوشش بد بیاد بیرون بعد بگه مهم باطنه، خیر منظور من این نیست چراکه هر آدم عاقل و بالغی می دونه فردی که ظاهر و پوشش تحریک کننده داره نمیتونه باطن کاملاً پاکی داشته باشه.

شهدایی که اشتباهی شهید شدند

اما خیلی از شهدایی که شهید شدند ریش هاشون رو تیغ می زدند یا کراوات می زدند یا... که اگه امروز بودند به حساب بعضی ها اصلاً نباید شهید می شدند و خودمونی بگم اگه روش رو داشته باشن می گن اینا اشتباهی شهید شدند.

شهدایی که اشتباهی شهید شدند

مطمئناً بعضی ها الآن با خودشون می گن شهدایی که کراوات زدند بخاطر شغلشون بوده و قبل از انقلاب باید اینکارو می کردند اما اگه اینجوری باشه چرا شهید چمران اینکارو نکرد؟ یعنی باید بگیم شهدایی که کراواتی بودندبخاطر شغلشون دوتا اشتباه کردند؟ هم کار برای نظام طاغوت و هم زدند کراوات که پوشش غربی هست؟ این دید اشتباهی هست که بسیاری از بچه حزب الهی ها به اون دچار شدن و مدام میگن هدف نمیتونه وسیله رو توجیه کنه که باور دارم خودشونم معنی این جمله رو نمیدونند.

بله دوستان زمانه ما پر شده از حاجی گرینف هایی که مسعود ده نمکی به خوبی اون هارو به تصویر کشید. آدم هایی که مدام داد می زنند جنگ جنگ تا پیروزی صدام بزن جای دیروزی و بعد با گذاشتن ریش و یقه بسته و تسبیحمدام از کار این و اون ایراد می گیرند، بدون اینکه یه کار درست فرهنگی و ارزشی انجام بدن و برعکس باعث دوری خیلی ها از دین و ارزش ها می شن.

اگر این افراد در اون دوران می تونستند جلوی افرادی مثل شهید طیب حاج رضایی و شهید شاهرخ ضرغام(شاهرخ سیبیل) رو می گرفتند و نمی گذاشتند در مسیر اسلام قدمی بردارند چراکه این دو از لوطی های معروفی بودند که ظاهرشون به بچه مذهبی ها نمی خورد اما مانند حر به صف مردان خدا پیوستند و آسمانی شدند...

متأسفانه همین دید باعث شد تا شهید آوینی بخاطر به تصویر کشیدن یک جوان لبنانی با تیپ متفاوت که سربند الله اکبر به سر داشت از سوی همین حاجی گرینف ها ممنوع التصویر بشه. درواقع آوینی میخواست بگه اسلام در قلب هر کسی نفوذ میکنه حتی اگه اون فرد ظاهرش با یک فرد مسلمان فرق داشته باشه و نباید از رویظاهر افراد تصمیم گرفت.

حداد عادل با کراوات

اگه به گفته اینجور افراد باشه الآن غلامعلی حداد عادل نباید فامیل رهبر معظم انقلاب می شد چون اونم یک زمانی کراواتی بود وچون ظاهر غربی داشته و مروج ظاهر غربی بوده نمیتونه فردی باشه که در جهت انقلاب وارزش های اون قدم برداره.

شک ندارم اگر یک نفر با ریش و یقه بسته بدون عمل و یک نفر با ظاهری متفاوت اما با عمل رو نزد رهبر انقلاب ببرند،رهبر عزیزمون اون فردی که ظاهر متفاوت داره اما کار انجام میده رو انتخاب میکه چون ایشون بارها تذکر دادند از روی ظاهر قضاوت نکنید درست مثل تذکرشون در خراسان شمالی.

به امید روزی که همه ما به باطن افراد توجه کنیم نه به ظاهر افراد...

پ,ن : دوستی دارم که فعالیت قرآنی داره و به جرأت می تونم بگم خیلی هارو قرآنی کرده اما چون آستین کوتاه می پوشه بعضی ها بهش ایراد گرفتند و ایشون رو ضد دین و ضد ارزشی می دونند. افرادی که شاید به یک نفر هم قرآن یاد نداده باشند...

http://sayberi174.persianblog.ir/

تعداد بازدید از این مطلب: 2398
موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : BARANE313
تاریخ : سه شنبه 26 خرداد 1394
نظرات
 Image result for ‫شهدای غواص‬‎
نتیجه تصویری برای 175 شهیدنتیجه تصویری برای 175 شهید
گروه معارف - رجانیوز: حجت الاسلام پناهیان در استقبال از تشییع پیکر پاک ۲۵۰ شهید دفاع مقدس با انتشار یادداشت کوتاهی نوشت:
یکی از مصادیق سخن مقام معظم رهبری که شهدا مظهر قدرت ایران هستند، همین است که
 
۱۷۵ شهید غواص با دست‌های بسته آمده‌اند تا یک ملت را از بند هر اسارت احتمالی و تحمیلی آزاد کنند.
 
۱۷۵ شهید غواص با لب‌های تشنه آمده‌اند تا یک ملت را سیراب کنند و کسی به‌خاطر کمبود آب، ملت را ذلیل بیگانگان نکند.
 
۱۷۵ شهید غواص از ضیافت الهی آمده‌اند تا ما را نزد خداوند متعال شفاعت کنند و برای مهمانی رمضان آماده نمایند.
 
خدا چه قدرتی به شهدا داده است که خود فرمود: «وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُم‏؛ و کسانى که در راه خدا به شهادت رسیده‏اند، خدا هرگز اعمالشان را باطل و تباه نمی‌کند..»
بیایید از شهدا قدرت بگیریم و دستان دعاگوی خود در ماه مبارک رمضان را به تابوت‌های نورانی شهیدان متبرک کنیم تا به استجابت دعاهایتان مطمئن باشیم.
 
علیرضا پناهیان
 
۱۳۹۴/۰۳/۲۴
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 2283
موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : BARANE313
تاریخ : سه شنبه 19 اسفند 1393
نظرات

Related image

1)به سنگر تكيه زده بودم و به خاك‌ها پا مي‌كشيدم. حاجي اجازه نداده بود بروم عمليات. مرا باش با

ذوق و شوق روي لباسم شعار نوشته بودم. فكر كرده بودم رفتني هستم.داشت رد مي‌شد.

سلام و احوال‌پرسي كرد. پا پي شد كه چرا ناراحتم. با آن قيافه‌ي عبوس من و 

اوضاع و احوال،‌ فهميده بود موضوع چيه. صداش آرام شد و با بغض گفت«چيه؟ ناراحتي كه چرا نرفتي عمليات؟

خوب برو! همه رفتند، تو هم برو. تو هم برو مثل بقيه. بقيه هم رفتند و برنگشتند.» 

و راهش را گرفت و رفت.

2) روز سوم عمليات بود. حاجي هم مي‌رفت خط و برمي‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم.

سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.

مسئله‌ي دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نمي‌توانست روي پا بايستد.

سرم به دستش بود و مجبوري، گوشه‌ي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بي‌سيم را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد؛‌

خبر مي‌گرفت و راهنمائي مي‌كرد. اين‌جا هم ول كن نبود.

سایت شهید آوینی

تعداد بازدید از این مطلب: 1784
موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : BARANE313
تاریخ : سه شنبه 8 مهر 1393
نظرات

- خاطره ای از مزار شهید تورجی زاده در گلزار شهدای گلستان اصفهان

از خدا خواستم مانند کارهای قبلی خودش راه را به من نشان دهد*

کار کتاب سلام بر ابراهیم** در ایام فاطمیه به پایان رسید. شهید ابراهیم هادی یکی از ارادتمندان واقعی حضرت صدیقه بود. ارادت قلبی به ایشان داشت. برای همین همیشه آرزو می­کرد مانند مادرش گمنام و بی­ مزار باشد.

خدا هم دعایش را مستجاب کرد. هنوز پیکر ابراهیم در سرزمین غریب فکه باقی مانده. عجیب بود. کتاب سلام بر ابراهیم در شب شهادت حضرت زهراء(س) در سال 88 از چاپ خارج شد!

همسفر شهدا*** خاطرات یکی دیگر از عاشقان حضرت بود. یکی از سادات و فرزندان ایشان. بررسی نهایی این مجموعه در صبح روز شهادت حضرت زهرا(س) در سال 89 به پایان رسید.

آن روز اصفهان بودم. ظهر را به مجلس حضرت زهرا(س)رفتم. عصر همان روز به گلزار شهدا رفتم. بر سر مزار شهید علیرضا کریمی همان مسافر کربلا. بعد هم در میان قبور شهدا قدم می­زدم... برای نگارش کتاب بعدی چند پیشنهاد داشتم. اما از خدا خواستم مانند کارهای قبلی خودش راه را به من نشان دهد. در گلزار شهدای اصفهان**** قدم می­زدم. تصاویر نورانی شهدا را نگاه می­کردم. به مقابل کتابفروشی رسیدم. شلوغی اطراف قبر یک شهید توجهم را جلب کرد.

افراد مختلفی از مرد و زن و پیر و جوان می ­آمدند و مشغول قرائت فاتحه می­ شدند. کمی ایستادم. کنار قبر که خلوت شد جلو رفتم.

«یا زهراء(س)» اولین جمله ­ای بود که بالای سنگ مزار او حک شده بود. به چهره نورانی او خیره شدم. سیمایی بسیار جذاب و معنوی داشت. با یک نگاه می­شد به نورانیت درونی او پی برد.

دوباره به سنگ مزار او خیره شدم: فرمانده دلیر گردان یا زهراء (س) از لشگر امام حسین(ع)؛ شهید محمد رضا تورجی زاده*****

نمی­دانم چرا، ولی جذب چهره نورانی و معنوی او شده بودم! دست خودم نبود. دقایقی را به همین صورت نشستم.

چند جوان آمدند و کنار مزار او نشستند. با هم صحبت می­ کردند. یکی از آنها گفت: این شهید تورجی مداح بود. سوز عجیبی هم داشت. کمتر مداحی را مثل او دیده بودم. سی دی مداحی او هم هست.

بعد ادامه داد: او عاشق حضرت زهراء (س) بوده. وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود!! با آنها صحبت کردم. بچه ­های مسجد اباالفضل(ع) محله نورباران بودند.

یکی از آنها گفت: شما هر وقت بیایی، اینجا شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکلاتشان به سراغ ایشان می­ آیند. خدا را به حق این شهید قسم می­دهند و برای او نذر می­ کنند. قرآن می­ خوانند. خیرات می­ دهند.

بعد به طرز عجیبی مشکلاتشان حل می ­شود! مخصوصاً اگر مشکل ازدواج باشد! این را خیلی از جوانهای اصفهانی می­ دانند. شما کافی است یک شب جمعه بیایی اینجا بسیاری از کسانی که با عنایت این شهید مشکل آنها حل شده حضور دارند.

بعد گفت: دوست عزیز اینها خیلی نزد خدا مقام دارند.

رفتم به فروشگاه. سی دی مداحی شهید تورجی را گرفتم. دوباره به کنار مزار او آمدم. با اینکه بارها به سر مزار شهدا رفته بودم اما این بار فرق می­کرد. اصلاً نمی ­توانستم از آنجا جدا شوم. یک نیروی درونی عجیبی مرا به آنجا می­ کشاند.

دقایقی بعد جوانی آمد. با دیگر دوستانش صحبت می­کرد. از صحبتها فهمیدم از بستگان این شهید است. جلو رفتم و سلام کردم. فهمیدم پسر عموی شهید تورجی است.

بی­ مقدمه از خاطرات شهید تورجی سؤال کردم. ایشان هم ماجراهای عجیبی تعریف کرد. پرسیدم: آیا خاطرات او چاپ شده؟ پاسخش منفی بود. دوباره پرسیدم: اگر بخواهیم خاطرات او را جمع کنیم کاری انجام دهیم همکاری می کنید؟!
***

ساعتی بعد منزل شهید تورجی بودم. مادر و تنها برادرش حضور داشتند. من هم نشسته بودم مشغول ضبط خاطرات! تا غروب روز شهادت حضرت زهراء(س) بیشتر خاطرات خانواده او را جمع کردم.
 

خاطره از: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی (مؤلفان بی نام و نشان سلسله کتابهایی در مورد شهدا - اصفهان)
 

با تشکر از مدیر محترم وبلاگ "زندگی زیباست اما شهادت زیباتر" به خاطر ارسال این خاطره.

 

پی نوشت:

برشی از کتاب "یا زهرا (س)"، زندگینامه و خاطرات شهید محمدرضا تورجی زاده

** کتاب زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی

***  کتاب زندگینامه و خاطرات سید علیرضا مصطفوی

***گلزار شهدای گلستان اصفهان که علی رغم تمام ضعفها می توان گفت ساماندهی آن جزء چند ساماندهی برتر کشور بوده است.

***** تصویر مزار شهید تورجی زاده پس از ساماندهی:

 

 

 http://golzarekhaterat.blogfa.com/

تعداد بازدید از این مطلب: 2386
موضوعات مرتبط: شهدا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 55 صفحه بعد

چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید برد عشق را زیر باران باید پیدا کرد زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است ... سهراب سپهری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود